جستجو در این وبلاگ

جمعه، فروردین ۲۷، ۱۳۹۵

داغ باغ آرزو – سُراینده: نمیرا – برگرفته از اشکواژه



داغ باغ آرزو

می‌شود چشم‌ها را بست؟
بر آنچه که شد
بر هرچه که هست

می‌توان سینه سپر کرد، آیا؟
بعد از آن تیر نگاهی
که بر دایره‌ی دل بنِشست

می‌شود با چشم سپید
                 قلب سیه
با سزای ناسزایی
با روای ناروایی
کین‌گونه
دلی را سهل سفت؟

می‌توان دیگری را
در بهت بهتان
مسخ کرد؟

آری...
می‌توان هرکار کرد

می‌توان با طبل مطلای ترحم
با توهم‌های ترس‌انگیز یک وحی
همه را اغوا کرد

می‌توان در اعوجاج امواج
در دریای رویای درون
با بلمی بلوا کرد

می‌توان آبی شد
                 در خاکی خاک
می‌توان خاکی شد
                 در آبی آب

آری...
می‌توان هرکار کرد

می‌توان در تخم چشم یأس
                 باوری را بارور کرد

می‌توان جادو کرد
با چوب کلام
برف عزلت
ز دلی پارو کرد

می‌توان منتظر باد آینده نشد
وز خیمه‌ی خودخواهی خود
کاه کبر و کینه را جارو کرد

می‌توان چون شمع
وصله‌ی نور
بر تن ظلمت دوخت
می‌توان سوخت
با هجوم هجو
در میان من و ما

می‌توان بار دگر هم تاس ریخت
در نرد عشق
با امید جفت‌شیش

می‌توان واساخت
در تواتر ترین و برترین
ساختار سخت خویش

می‌توان هر لحظه
ذوقمرگ یک حادثه شد

می‌توان
در خواب خوب خویش
داغ باغ آرزو
                 از دل زدود

آه، افسوس
ای تصور
بی تو خالی ست
                 آغوش خیال

در این تراز بی‌تراز
می‌توان در مرگ مساوات
به تجسم
                 تسلیت گفت

به تساوی
تصور مکن هرگز
ما در برابر مرگ
                 برابریم

لیک اینک
میل بر خواب است
بر پلیدی
                 پلک بربند
شاید این دم
در جای جبر
                 خواب انتخاب
                                     تو را دررباید. 




شابک: 5-8412-631-91 
سُراینده: نمیرا (حمید رضا حسینی)
اشکواژه
ناشر: سُراینده
مینیاتورها: پوشکین میمندی‌نژاد
چاپ نخست: زمستان 2006 (1384) استکهلم
حروف‌چینی، چاپ و صحافی: چاپ آرش- سوئد
نشانی الکترونیکی سُراینده: hrh.namira@gmail.com 

۲ نظر:

  1. اشعار بی بدیل و بسیار زیبا و به یادماندنی. چقدر زیبا هستند ترادف ها و جور بودن واژه ها.. دلت سبز

    پاسخحذف